مدرن مدیا

بی‌بدن برای مخاطب راوی یک داستان واقعی است.

این کمدی راوی داستان زندگی هومن و پیمان است که در جریان مواجه با یک چالش بزرگ دچار بدهی مالی زیادی شده اند. راهکارهای زیادی برای حل مشکل به یکدیگر ارائه میدهند تا در انتها قمار را تنها روزنه ی امید برای حل مشکلشان میبینند.

این فیلم بر اساس یک داستان واقعی نوشته و کارگردانی شده است. فضای فیلم در سال‌های اول بعد از انقلاب است. داستان از آنجایی آغاز می‌شود که «مهدی» پسر آیت‌الله مشکاتیان که یکی از مقامات بلندپایه‌ی قوه‌ی قضائیه است، مرتکب قتل می‌شود، اما از پذیرفتن آن سر باز می‌زند و اطرافیان پدرش به خاطر «مصلحت» انقلاب، سعی می‌کنند کسی دیگر را به جای او متهم جلوه دهند.

"ابجی" این فیلم زندگی غم انگیزو تلخ مادر - دختری بنام طلا و عطیه را به تصویر می کشد. طلا و دختر معلولش عطی، سالیان سال است که با یکدیگر زندگی می‌کنند. پس از آنکه طلا متوجه تشدید بیماری‌ خود و احتمال مرگش در آینده نزدیک می‌شود و هم چنین پزشک معالج او، طلا را جواب میکند، تصمیم می‌گیرد برای تامین امنیت آینده عطی، اقدام کند چون چاره ی دیگری ندارد که خیال خود را از این جهت راحت کند.

این فیلم حول اتفاقات پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران می باشد. پس از پیروزی انقلاب و در دهه شصت، نام پرویز دهداری با سرمربیگری تیم ملی فوتبال دوباره بر سر زبان‌ها افتاد. سال‌هایی که دهداری تیم ملی را برای حضور در بازی‌های آسیایی۱۹۸۶ سئول آماده کرد. داستان اختلاف با ستاره‌های نامدار تیم ملی هم از اینجا شروع شد. وقتی تیم ملی از سئول بازمی‌گشت نامه‌ای توسط 14 بازیکن امضا شده بود که پس از رسیدن به فرودگاه مهرآباد، به بمب خبری تبدیل شد. استعفای 14 نفر بازیکن از حضور در تیم ملی جنجالی‌ترین رخداد فوتبالی دهه شصت بود.

آهنگ دو نفره فیلمی به کارگردانی آرزو ارزانش، نویسندگی بابک کایدان و تهیه‌کنندگی جواد نوروزبیگی محصول سال ۱۳۹۹ است. این فیلم در سی و نهمین دوره جشنواره فیلم فجر حضور داشته است.

این فیلم روایتگر زندگی بیوک و همسرش است که با بیماری دست و پنجه نرم می کند. بیوک که سال‌ها پیش زنش را به دلیل اهمال پزشکی از دست داده، در یک درگیری خونین جانش را از دست می دهد. حالا دختر او درصدد قصاص قاتل است. در این میانِ این بهبوحه تنها شاهد ماجرای قتل، دوست دختر قاتل است.

پریناز ایزدیار ایفاگر نقش کارکتر نسیم و و حسن تنابنده در نقش مجتبی زن و شوهری هستند که تازه صاحب فرزند شده‌اند و در جنوب تهران زندگی خوب و ساده ای دارند. مجتبی ظروف پلاستیکی یکبارمصرف می‌فروشد و نسیم عروسک درست می‌کند و ترشی خانگی تهیه می‌کند. یک روز مجتبی تصادف می‌کند و نسیم تمام تلاش خود را برای نجات خانواده اش در غیاب او انجام می‌دهد، اما وقتی می‌فهمد شوهر محبوبش در واقع برای تهیه پول، موادمخدر خرید و فروش می‌کند و بیش از یک سال است که کار خود را از دست داده، همه چیز تغییر می‌کند. مجتبی مقدار زیادی پول به ارباب موادمخدر بدهکار است. نسیم در شرایط دشواری قرار می‌گیرد، برای نجات همسرش چاره ای نیست جز اینکه خود باقیمانده مواد را بفروشد و در کمترین زمان به یک قاچاقچی تبدیل شود.