مدرن مدیا

امیر یک نوازنده جوان و آینده دار است که در آستانه انتشار اولین سی دی خود است. اما موفقیت او تحت الشعاع وقایع زندگی شخصی اش قرار می گیرد، ازدواج او در آستانه فروپاشی است. با فاش شدن خیانت امیر، زوج جوانی که از هم جدا شده اند، مجموعه ای از حوادث و ماجراهای ناگوار را پشت سر می گذارند که رازهای پنهانی را فاش می کند، اما زندگی، چه سینمایی و چه واقعی، یک ماجراجویی است.

حمید یک معلم موسیقی برای کودکان یتیم است که به همراه خواهر ناتنی‌اش مریم با اتوبوسی از آنها به سفری به ساحل می‌برد. آنها با مینو، زن جوانی که تلاش می کند با ازدواج مجدد پدرش کنار بیاید، سر راه می روند. با وضعیت یتیمان همدردی می کند و امیدوار است که از تلاش های او برای پیوند با نامادری اش منحرف شود.

فیلم "ابنبات چوبی" حول محور ناپدید شدن مارال می چرخد. در ابتدا فرض بر این بود که او با دوست پسری ناشناس به ترکیه فرار کرده بود، اما هر چه بیشتر می‌گذرد، طبیعتاً مادر، خواهر، برادر و برادر شوهرش، مرتضی و فرهاد، بیشتر نگران می‌شوند. در نهایت مرتضی و فرهاد برای جستجوی مارال شروع به جست و جوی تهران می کنند. از آنجایی که جستجوی آن‌ها در به دست آوردن هیچ سرنخ مشخصی ادامه می‌یابد، مادرش به طور پیوسته متقاعد می‌شود که بدترین اتفاق رخ داده است زیرا اکتشافاتی که انجام می‌دهند به تدریج آزاردهنده‌تر می‌شوند.

دختر دزد که با فقر زندگی می‌کند و کلی مشکلات دارد اما آقای ارژنگ که در آستانه جدایی از همسرش است و شرکت بیمه کلی نقشه برایش کشیده است یک آدم پولدار است که بر حسب "تصادف" با دختر فقیر قصه ما آشنا می‌شود و آن دو عاشق هم می‌ شوند و ...

روایت‌گر داستان عاشقانه‌ دو مرد که رقیب عشقی به‌حساب می‌آیند برای ازدواج با دختر جوان و از این رو هر کدام با چالش های جدیدی در زندگی رو به رو می شوند.

رضا پس از دو سال نامزدی با رویا و بعد از مدت ها بیکاری، در روزنامه ای مشغول به کار می شود و با خوش حالی با رویا تماس می‌گیرد تا قرار عروسی را بگذارند، اما رویا با او برخورد سردی می کند، چون تحت تأثیر حرف های مادرش با جوانی پول دار به نام مسعود که در دنیای مد فعالیت دارد نامزد کرده و می خواهد با او به شمال برود.

روان‌پزشکی به نام احمد، در پی بی خبری از همسرش، کتایون شروع به جست و جوی رد و نشانی از او می کند. دوستان سابق که هر یک به دلیلی ارتباطشان را با او قطع کرده اند، کمکش نمی‌کنند. احمد در انتهای شب، تجربه‌ای عجیب را حین مکالمه با زنی که با او هم دردی می‌کند، از سر می‌گذراند تا اینکه...

بی‌بدن برای مخاطب راوی یک داستان واقعی است.