مدرن مدیا

این سریال داستان کارتال را روایت می کند. یک پلیس سابق که مدیر امنیتی کلوپ شبانه شده و با یک مافیای خطرناک درگیر می شود. پس از سال‌ها دوری، او به فرزندانش نزدیک‌تر می‌شود و در حالی که سعی می‌کند به‌عنوان یک پدر دوباره به هم متصل شود، از چنگال مافیا فرار می‌کند.

گلپری که مدت زیادیست از همسرش ایوب بیخبر است، با خانواده ظالم یعقوب خان و همسرش زندگی میکند، روزی که تمامی اهل خانواده برای مهمانی آماده میشوند، همسر یعقوب مانع از همراهی گلپری با آنها میشود. گلپری که دلشکسته به اتاق کار خیاطی خود بازمیگردد، ناگهان اژدر برادرشوهر خود را در اتاق میبیند که از فرصت استفاده کرده و قصد دارد به گلپری دست درازی و تعرض کند که گلپری به خاطر دفاع از خود، قربانی دسیسه و پاپوش خانواده یعقوب خان می شوند و او سالها بیگناه به زندان میرود.

شعار سریال "مریم" این است. با اسرار میتوان به زندگی ادامه داد اما با دروغ هرگز! این مجموعه ی درام راوی داستان زندگی سه نفر است. یک زن جوان بی گناه مریم (آیچا آیشین توران)، یک دادستان بدبین اوکتای (جمال توکتاش) و یک مرد انتقام جو ساواش (فورکان آندیچ). در یک شب بارانی، مریم و اوکتای با ماشین خود با یم زن برخورد می کنند، بدون اینکه آگاهانه همسر ساواش و فرزند متولد نشده اش را بکشند. حتی با وجود اینکه اوکتای پشت فرمان بود، مریم مسئولیت جنایت را بر عهده می گیرد تا به او کمک کند تا از اعتبار خود به عنوان یک دادستان محافظت کند. با این حال، اوکتای به همان دعوی متهم می شود که مریم متهم آن است. حالا او این فرصت را دارد که هم از شر او و هم از جنایتی که مرتکب شده خلاص شود. این تضاد منافع نهایی است زیرا اولین چیزی که برای مریم می آید اوکتای است. از طرف دیگر، اوکتای صرفاً در این زمینه برای خودش است. اولین چیزی که برای ساواش مطرح می شود، انتقام گرفتن از قاتل همسرش است. تنها چیزی که بی گناه را از گناهکار و حقیقت را از دروغ جدا می کند عشق است. با این حال، این بار از نفرت رشد خواهد کرد.

روزی بهرام با داریوش که سال‌هاست در ترکیه زندگی می‌کند، تماس می‌گیرد و به او خبر می‌دهد که از خانواده مقتول رضایت گرفته است. داریوش بخاطر اینکار یازده سال تمام فراری بود، از شهری به شهر دیگر و سرانجام بصورت قاچاقی به کشور ترکیه گریخت. با بازگشت داریوش به ایران، او با پیشنهاد بهمن در مورد بازگرداندن طلاهایی که پانزده سال پیش پنهان کرده است، مواجه شده و در این مسیر درگیر چالش‌هایی می‌شود.

داستان روایتگر زندگی ولکان و همسرش آسیه است. آسیه پزشکی موفق و همسرش ولکان که به همراه پسرشان علی، زندگی شاد و پر از آرامشی دارند و این زندگی آرام تا زمانی ادامه دارد که آسیه موی یک زن را روی لباس همسرش پیدا می‌کند و طلاق میگیرند.اما بعد از طلاق ، ولکان با دِرین ازدواج کرده و دِرین ولکان را خیلی دوست دارد.ولکان متوجه میشود که هنوز هم آسیه را مثل قبل دوست دارد و از این جا ماجرا به کل تغییر میکند.سپس درین از علاقه ولکان به آسیه خبردار شده و به شدت عصبانی و ناراحت میشود و تصمیم میگیرد که ولکان را از آسیه جدا کرده و اورا از آسیه دور نگه دارد برای همین نقشه هایی میکشد تا انها را عذاب دهد.

داستانی تخیلی درباره عشق غیرممکن پلیس ماهر و دختر بادیه نشین جانویزا. داستان آنها از فضای جادویی پاموکاله شروع می شود و تا عمارت آقای آصف در استانبول امتداد می یابد.